بدون تردید، محور جنگ شناختی امروز دشمنان، «تردیدافکنی» است. وجوه و ابعاد این تردیدافکنی هم، همه ساحتها و ابعاد حیات ملت ایران را شامل میشود؛ تردید در گذشته تاریخی و هویت ملی و اسلامی تا دستاوردهای درخشان امروز که برای بسیاری از ملتها و دولتها رشکبرانگیز است،چنانکه حتی «برژینسکی» مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا که عمری را در مطالعات امنیتی و راهبردی سپری کرده بود، درباره انقلاب و جمهوری اسلامی در سالهای منتهی به مرگش در سال 1396 گفت: «همانطور که بارها اعلام کردهام، کشوری که بیش از ۴۰ سال تحت شدیدترین فشارها و تحریمها بوده است و اکنون با این همه مشکلات رتبه ۱۷ اقتصاد جهانی است، دانش هستهای را نهادینه کرده، در سلولهای بنیادی جزء پیشقراولان جهان است، پنجمین ارتش و قوای مسلح نظامی جهان را داراست، خاورمیانه کاملا تحت نفوذ و سیطره آنهاست، من اعتماد راسخ دارم که این کشور با این ظرفیتها و توان بومی در آیندهای نه چندان دور احیاگر تمدن بزرگ اسلامی ـ ایرانی مورد نظر آیتالله خمینی میشود.» اما امروز در اتاقهای فکر کشورهای غربی و آمریکایی قلوب و اذهان مردم، به ویژه نیروی فعال و جوان کشورمان نشانه گرفته میشود تا به هر وسیلهای انقلاب و نظام اسلامی را ناکارآمدنمایی کنند. این همان کاری است که در مشروطه کردند. یکی دیگر از درسهای مشروطه از منظر رهبر حکیم انقلاب اسلامی، مشروطه اسمی و انتخابات نمایشی است. دشمنان با بوقهای تبلیغاتی و جنگافزارهای رسانهای و روانی در آن مقطع به شدت مردم را از مداخله در سونوشت سیاسیشان برحذر میداشتند و اصلاً اجازه نمیدادند مردم متوجه ابعاد گوناگون انتخابات شوند. انتخابات مختص طبقه از قبل مشخص شده بود که چه کسی باید در مصادر و کرسیهای مجلس و شورا و... بنشینند.
17ـ مشروطه اسمی و انتخابات نمایشی؛ «تاریخ را نگاه کنیدـ نمیگویم تاریخ قرنهای متمادی را؛ تاریخ همین دوران مشروطه به این طرف راـ مشروطه اسماً در کشور به وجود آمد؛ اما از وقتی که رژیم پهلوی بر سر کار آمد، انتخابات به معنای یک حرکت نمایشی محض تلقی شد؛ جز در یک برهه کوتاهی در دوران نهضت ملی؛ در دوران دو سالهای که یک مقدار اوضاع بهتر بود؛ ولی آن هم اشکالات فراوانی داشت؛ مجلس را تعطیل کردند، اختیارات مجلس را به دولت دادند که اینها در زمان مصدق انجام گرفت. در بقیه این دوران، انتخابات نمایش محض بود. در آن برههای که بنده و امثالی که در سنین من هستند یادشان هست، همه میدانستند که انتخابات مطلقاً به معنای انتخاب مردم نیست. یک کسانی را دستگاههای قدرت، دربار آن روز شاهان در نظر میگرفتند، رقابتهایی بین خود آنها انجام میگرفت، با همدیگر زد و خورد هم میکردند؛ اما آن کسی که میخواستند بیاورند توی مجلس بنشانند که مطیع باشد، سربهزیر باشد، منافع آنها را تأمین کند، حق مالی غاصبانه آنها را بدهد، او را میآوردند توی مجلس مینشاندند. مردم هم برای خودشان میرفتند. در تمام این دوران، کمتر وقتی اتفاق افتاد که مردم احساس کنند حالا باید بروند در این صندوق رأی یک رأیی بیندازند تا در مدیریت کشور تأثیری ببخشد. مطلقاً چنین چیزی نبود.»